اوضاع سیاسی و وظایف ما !

 

1- مبارزه طبقاتی دهه های اخیرکه سرمایه داری را به یکی ازوخیم ترین بحران ها کشانده است،ابعاد تازه ای پیدامی کند . سه سال بعد ازبحران سال 2008 هنوزقدرت های اصلی سرمایه  قادربه خروج ازبحران وتثبیت موقعیت خود نشده اند.رشد اقتصادی آمریکا بسیارکند ، بیکاری و بحران بدهی های  دولت درآن کشورمعضل اساسی است.اروپا ومنطقه یورو دروضعیت مناسبت تری نیست.علیرغم ثبات نسبی آلمان وفرانسه، حلقه های ضعیف تراتحادیه مانند ایسلند و یونان به ورشکستگی رسیدند و ایرلند ،اسپانیا ، ایتالیا  وپرتقال درنوبتند.همه تلاش دولتها متوجه نجات سیستم بانکی با تزریق پول وارائه همه امکانات به قیمت کاستن بیشترازمخارج عمومی برای بازپس دادن وام ها به بانک ها و کاهش دستمزدها ورفاه عمومی برای حفظ سودآوری بنگاه های اقتصادی وانباشت سرمایه آنها بوده است.این سیاست درمورد وام دادن به کشورهای ورشکسته نیزاعمال می شود. بیش ازهرچیزدرجلوگیری ازورشکست شدن این کشورها،حفظ سرمایه بانک ها و موسسات مالی بزرگ فراملیتی که دراین کشورها درجریان است مد نظراست.قطب های رشد سریع مانند چین وهند هم به تدریج اثرات بحران را بروزمی دهند.هند دراین سال باکاهش تولید ورشد روبرو است.

درسیاست دولت ها آنچه که جائی ندارد زندگی انسان و محیط زیست اوست. وعده های رفرمیستی تغییرانرژی وادعاهای "نیوگرین دیل"توخالی درآمده وراه به جائی نبرده است.فلج کنفرانس جهانی تغییرآب وهوائی درکانکنِ مکزیک نشانه بارزاین امراست وبیش ازهرزمانی شعار"تغییرسیستم"که شعارمبارزان حفظ محیط زیست وجلوگیری ازگرم شدن زمین است حقانیت وقدرت یافته است. فاجعه نیروگاه اتمی فوکوشیمایِ ژاپن مبارزه برای برچیدن نیروگاه های اتمی را گسترش بی سابقه داد.زیرفشارمردم،دولت آلمان ناچارشد ازبرنامه خود درمورد نیروگاه های اتمی عقب نشینی کرده و آنها را درزمان زودتری متوقف کند. مردم ایتالیا علیه سیاست نیروگاههای اتمی دست راستی ها رأی دادند. مبارزه ضد اتمی درهمه جا رشد و توان تازه ای یافته است.

سیاست سرمایه داری برای نجات خود ازبحران باموج تازه ای ازمقاومت ومبارزه روبروشده است. برای اولین بار اززمان شکل گیری دولتهای عربی بعدازجنگ جهانی اول،مبارزه مردم علیه دولتهای مستبد وفاسد خودی زلزله سیاسی خاورمیانه عربی را بوجود آورده است. این مبارزات نه تتها حاکمان تونس،مصرویمن را ساقط کرد ولیبی وسوریه را درنوبت نگهداشت،نه تنها بحران سیاسی را درهمه خاورمیانه گستراند بلکه الهام بخش مبارزات بخش بزرگی ازمردم اروپا هم  شد.

وقتی مردم تونس با مبارزه خود نشان می دهند که دیگرفلاکت،خانه خرابی واستبداد حاکمان فاسد را تحمل نمی کنند این پاسخ صریحی به سرمایه داری جهانی است؛چرا که تونس ازنظرصندوق بین المللی پول درتمامی دهه اخیربه عنوان سرمشق تؤسعه برای کشورهای آفریقائی مطرح شده بود.

وقتی جوانان وزحمتکشان بی آینده مصری با شور بسیاربه حرکت درمی آیند زنگ خطربرای قدرت های بزرگ به صدا درمی آید ؛ تا برای کنترل بحران وجلوگیری ازآینده غیرقابل پیش بینی به  میدان درآیند. تعویض حاکمان مستبد و حفظ سیستم دردستورقرارمی گیرد ؛  ودرهرآنجا که امکان پذیربود(مصروتونس) به سرعت اجرامی شود.اما این برنامه که اوباما نقش اصلی را درآن دارد دریمن به سختی پیش می رود ، دربحرین به دلیل نفوذ سعودی ها  و منافع آنها مستثنا می شود و در لیبی ودرسوریه امکان عمل شدن زیادی ندارد.لیبی اما بدلیل نفت،جائی نیست که بخود واگذاشته شود. پس زمنیه چینی مداخله مستقیم پیش می رود.چهره منفورقذافی درافکارعمومی وخطرکشتاری  که ازجانب اومطرح بود به یاری قدرت های بزرگ سرمایه آمده تا برنامه کنترل بحران وحفظ سیستم را ازطریق دخالت نظامی توسط  ناتو به پیش برند.

علیرغم همه عواملی که به نفع جریان های سیاسی اسلامی دراین منطقه عمل می کند،ازجمله بافت بشدت سنتی این جوامع،نفوذ بیکران مذهب اسلام درآنها و فعالیت گسترده وسابقه دار مثلا تشکل اخوان المسلمین درمصر، این مبارزات رنگ "انقلاب اسلامی" نگرفته است؛ وارتجاع اسلامی دراین فضای  سیاسی توده ای  و زیرفشاررفتارسیاسی سکولارِ مردم ، ناچار به درپیش گرفتن "مدل ترکیه" میشود. احتمالا مبارزه انقلابی مردم ایران درسال 88 نکبت زندگی زیریک حکومت مذهبی را برای توده های وسیع این جوامع آشکارکرده ودرروند مبارزه آنها تأثیرگذاربوده است.

اگرچه هردوارتجاع امپریالیستی واسلامی دراین تحولات فعالند اما تاهمین جاهم این مبارزات پرشورمردمی صحنه سیاسی خاورمیانه را دگرگون کرده است. تازمانی که حتی فقط بخشی ازآن 8 میلیون جوانان وزحمتکشان مصری که خیابانها را پرکردند ودرمقابل نیروی سرکوب ایستادند،درمیدان هستند وبی شمارکمیته های محلی خود را ساخته و بطورمستقیم عمل می کنند،پروسه انقلابی هنوزجریان داشته وبازاست وامکان پیشروی وجود دارد. زنان مصری را علیرغم همه قیدوبندهای سنتی این جامعه دیگر نمی توان به پشت دیوارخانه ها راند.شکاف ها وفضاهای بسیاری به وجود آمده وامکانات تازه ای را فراهم کرده است.

مقاومت درآمریکای لاتین واروپا نیز به درجات مختلف ادامه داشته وابعاد وکیفیت تازه ای هم پیداکرده است: ازمبارزات کلاسیک اتحادیه های کارگری که نمونه برجسته آن تظاهرات ماه آوریل درپراک  به دعوت کنفدراسیون اتحادیه های اروپا بود تا مبارزات ضد سیستمی جنبش های اجتماعی که درهمایش خود درفروم اجتماعی جهانی درسنگال "تغییرسیستم" را رساترازهرزمان بیان کردند.انقلاب های شمال آفریقا وخاومیانه تأثیرمهمی درسیاست عمومی اروپا ومبارزات مردم بخش های ازاین قاره  داشت والهام بخش کشورهائی مانند اسپانیا درتصرف میادین و خیابانها شد.اسپانیائی ها این باروقتی به میدان آمدند خواست تازه ای را مطرح کردند:"دموکراسی مستقیم و واقعی"! بعدازمبارزات دهه شصت قرن گذشته اروپا این نشانه موج نو مبارزه توده ای علیه "سیستم سیاسی"حاکم برقاره بود. بخش قابل توجهی ازتوده جوانان اسپانیائی که سابقه فعالیت سیاسی هم نداشتند به نفی دموکراسی نمایندگی وسیستم پارلمانی برخاستند وخواهان گرفتن زندگی اشان دردستان خود واعمال دموکراسی مستقیم  و واقعی  شدند.آنها که تاکنون علیه برنامه اقتصادی نئولیبرال سرمایه جهانی می جنگیدند،حالا وجه سیاسی سیستم یعنی دموکراسی نمایندگی وپارلمانتاریسم را زیرضرب گرفته ونفی می کنند. این موج تازه مبارزاتی دربسیاری ازکشورها تأثیرگذارشد واوج خود را دریونان، این قطب مبارزه انقلابی این سالیان اروپا،یافت. هفته ها مبارزه پرشورمردم زحمتکش یونان علیه برنامه ریاضت اقتصادی کابینه  سوسیال دموکرات یونان،به صراحت علیه کل دستگاه اتحادیه اروپا وصندوق بین المللی پول یعنی ارگانهای سرمایه جهانی بود.چهره سرکوبگر وخونریزدولت یونان ماهیت ووظیفه "دولت"این فرم ونهاد مناسبات اجتماعی سرمایه داری را نشان داد. وقتی که 80 درصد مردم یونان(بنابراغلب نظرخواهی ها) علیه برنامه ای هستند که با کاهش هزینه های اجتماعی وافزایش مالیات به میزان  28 میلیارد یورو، زندگی زحمتکشان را ویران می کند ولی پارلمان گوش به فرمان ارگان های سرمایه آن را به پیش می برد،دموکراسی لیبرال ونمایندگی  خود را لخت وعریان به نمایش می گذارد؛ وبرخواست همایش های مردمی میدان "دل سول" مادرید وهمایش مردمی میدان "سینتاگما" آتن صحه می گذارد. یعنی "دموکراسی مستقیم وواقعی همین حالا"! این است آن افق مبارزاتی کنونی ما.

آنچه که درمبارزات ضدسرمایه داری سال گذشته برجسته است آن است که: دراین مبارزات وسیع تشکل های سنتی سیاسی همچون احزاب ابتکارعمل را دردست نداشتند اگرچه بدرجاتی مختلف شرکت کردند اما نقش تعیین کننده نداشتند. اغلب فعالان این مبارزاتِ خودجوشِ توده ای جوانان تحصیل کرده،چه شاغل وچه بیکار،بودند که ازطریق شبکه های اجتماعی چه واقعی وچه مجازی آن را  گسترش داده و پیش می بردند. اگرازچند  دهه  پایانی قرن گذشته مرکزثقل مبارزات اجتماعی ازمحیط کار به محیط های عمومی زندگی تغییرپیداکرده وامکانات مادی ارتباطی محیط زندگی نقش تعیین کننده یافته درسالیان اخیرامکانات ارتباطی فضای مجازی (فضاهای اینترنتی) تسهیلات عظیمی برای ارتباط درمبارزه اجتماعی فراهم آورده است. فعالان جوان تحصیل کردهِ مبارزات اجتماعی ، ازاین تسهیلات بیشترین بهره را درایجاد شبکه های مبارزاتی وروان کردن ارتباطات می برند.

نگاه به اوضاع سیاسی ایران در این بستر جهانی  که ظرفیت های تازه مبارزه ضدسرمایه داری را بروز میدهد ، دریافت ما از امکانات مبارزه مان را روشن تر میکند. 

2 ــ   زلزله سیاسی در منطقه و زبانه کشیدن جنبش های خود جوش مردمی در آن نه تنها یادآور اشکال مبارزاتی بود که مردم ایران از خرداد 88 به مدت نه ماه خلاقانه و جسورانه در میدان مبارزه علیه استبداد و فلاکت  آفریدند ، بلکه به نوبه خود امیدی تازه در برابر جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم ما برانگیخت که به طور موقت در زیر سرکوب هار حکومت به تجدید قوا و تجدید آرایش نیرو مشغول بود. تظاهرات پرشور مردم در تهران و چند شهر بزرگ کشور در 25 بهمن سال گذشته در شرایطی که حکومت با آمادگی کامل کلیه چهار راه ها و مسیرهای حرکت مردم به سوی میدان آزادی را با حضور نیروهای سرکوب اشغال کرده بود ، و فریاد شعارهای " مرگ بر دیکتاتور، چه با شتر چه با موتور  " ، " مبارک ، بن علی ، نوبت سید علی " بار دیگر نشان داد که جنبش پر شکوه و انقلابی مردم  ما که از خرداد 88 طلوع کرد ، همچنان زنده است و در هر فرصت مناسب با دست زدن به  اشکال تازه مبارزه لرزه بر اندام جمهوری اسلامی می افکند و عزم خود را برای برپایی انقلابی تازه نشان میدهد.

تشدید  روزافزون  تضاد میان جناح های حکومتی در دوره اخیر که نشانی از عواقب مبارزه انقلابی مردم در سال 88 است   وجوه  رشد و گسترش بحران همه جانبه سیاسی جامعه را منعکس میکند . شکاف بزرگی که در مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال 88 میان اصلاح طلبان و اصول گرایان سرباز کرد و با گردامدن جریانات مختلف اصولگرایان حول ولی فقیه ، موجب ایجاد اراده واحد در حکومت به منظور سرکوب شدید جنبش مردم شد ، در دوره اخیر به درون  اصولگرایان گسترش یافته است.

 احمدی نژاد که با حمایت ولی فقیه و به تبع آن  سپاه و بسیج و نیروهای رنگارنگ امنیتی از صندوق رأی انتخابات ریاست جمهوری بیرون   آمد و به نوبه خود با خس و خاشاک خواندن صفوف میلیونی  جنبش ، آتش خشم مردم را دامن زد ، حالا با تندتر شدن شعارهای ساختار شکنانه مردم و تمرکز ان بر روی ولی فقیه این ستون اصلی حکومت اسلامی ، درصدد است که نقش خود را در سرکوبهای سیاه دوساله اخیر فرصت طلبانه  بپوشاند. علاوه براین همانند هر ضدانقلابی که پس از سرکوب انقلاب ناچار است که در کنار تقویت ماشین سرکوب برای تداوم قدرت  ارتجاعی  خود با برخی اصلاحات از زبانه کشیدن دوباره آتش انقلاب ممانعت کند ، اکنون احمدی نژاد و اطرافیانش نیز در این خیال خام اند که   با  دور زدن روحانیت و طرح شعار ایرانیت و مخالفت با تشدید حملات  در رابطه با حجاب و اخیرا مقابله با طرح تفکیک جنسیتی و دفاع از حضور زنان در ورزشگاهها و در عرصه اقتصادی نیز با وعده های سرخرمن ازقبیل واگذاری  هزار متر زمین به هر  خانوار ایرانی ، سکوت رضایت آمیز درمیان بخشی از مردم بوجود آورند وبا راندن روحانیت حکومتی به جایگاه دوم، امکان حکومت کردن را دوباره بازسازی کنند.و این در حالیست که  جناح های دیگر اصول گرا که دور ولی فقیه حلقه زده اند ، با میدان دادن بیشتر به سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و تشدید سرکوب سیاسی و گسترش آن  در حوزه فرهنگی و زندگی عرفی ،  راهی جز نشستن کامل بر روی سرنیزه در برابر خود باقی نمیگذارند.

پس ازقیام مردم در روز6 دی (عاشورای) سال 88  وآتش زدن تصاویرخمینی وخامنه ای وآشکارشدن ماهیت انقلابی وساختارشکن جنبش ، رهبران بخش اصلاح طلب جنبش سبز ازیکسو به شدت زیرفشارجناح غالب حکومتی برای مرزبندی با به اصطلاح ضدانقلاب وابرازانزجاروبرائت ازتظاهرات ومطالبات ساختارشکن مردم قرارگرفتند وازسوی دیگر تحت فشارجنبش ازپائین برای رادیکالیزه شدن. درنتیجه چنین کشاکشی آنها برای مدت طولانی دچاربی عملی وانفعال گشتند ، اما بتدریج بخود آمدند و به این نتیجه رسیدند که باید برای کنترل جنبش وتقویت موقعیت هژمونیک خود برآن و تقویت قدرت چانه زنی شان  دربرابرحاکمیت یکدنده وهم چنین مقابله با بهره برداری قدرت های خارجی  وجریانات وابسته به آنها ازوضعیت موجود ، به تجدید سازماندهی بپردازند. عناصراصلی این تجدید سازمان عبارت بودند از: تدوین یک منشوربرای روشن کردن اهداف وراهبردها، تشکیل یک نهاد هدایت کننده پیرامون رهبری موسوی وکروبی ،تلاش برای ایجاد رسانه های فراگیر،انتقال بخشی ازرهبری ونیروهای خود به خارج ازکشور،ایجاد تشکل هائی هم چون اتحادیه دانشجویان،تشکل های زنان و جوانان  و کارگران سبز.

اما از آنجا که راهبرد اصلی منشور سبز همچنان برپایه اصلاحات درون سیستمی و پرهیر از انقلاب و اقدامات ساختار شکن و حرکت  در راستای اجرای بی تنازل قانون اساسی و انتخابات به اصطلاح آزاد ( بدون نظارت استصوابی ) تنظیم شده است ، طبعا درشرایطی که سرنگونی جمهوری اسلامی وشعارنفی اصل ولایت فقیه،جدائی دین ازدولت و.... به مطالبات اصلی جنبش تبدیل شده است،مفاد این منشورآشکارا درتضاد با خواستهای مشهود ومطرح شده  مردم درخیابان ها وپشت بام ها قرار داشته وفاقد قدرت بسیج کنندگی است.هم چنین علیرغم ادعای باوربه چندصدائی و تکثر، "منشورسبز" دروجه اصلی خود بیان گرتنها یک صدا ویک گفتمان معین است. بنابراین حتی گرایشات دیگری  که خود را سبزمی دانند،اما درعین حال مدافع سکولاریسم و سرنگونی و برخی مطالبات دیگرهستند، احساس می کنند که سرشان بی کلاه مانده است. با تعمیق ودوقطبی شدن جنبش حول سرنگونی ولایت فقیه؛به ویژه پس از دستگیری میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان؛  گرایشهای درون جنبش موسوم به سبزهم  قطب بندی شده وبه رقابت با یکدیگروکسب هژمونی برجنبش پرداخته اند.دراین میان بویژه قدرت های بزرگ سرمایه نیز بیکارنمانده وازطریق تشدید فعالیت های رسانه ای وتشکیل کنفرانس ها، وحتی تلاشهائی برای ایجاد دولت درتبعید بفکرتأثیرگذاری برجنبش افتاده اند.

 در چنین شرایطی که بحران سیاسی در سطوح مختلف در کشور رو به گسترش است ،اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها (سیاست آزاد سازی قیمت ها) که با رشد بحران اقتصادی  و تورم افسار گسیخته و افزایش رکود در تولید نیز همراه شده است ، فلاکت و بیکاری را به شدت افزایش داده و میدهد و شرایط عینی لحظه به لحظه برای گسترش مبارزات اقتصادی مزد و حقوق بگیران و بیکاران آماده تر می شود . و این درشرایطی است که اصلاح طلبان جکومتی و غیر حکومتی  و همه گرایش های سیاسی لیبرال به همراه بخش خصوصی از این برنامه "بازار آزاد " دفاع میکنند. در حقیقت این همان برنامه این نیروهاست که حالا توسط احمدی نژاد به جریان افتاده است . به ویژه بعد از تحسین صندوق بین المللی پول ازاجرای این پروژه ، هواداران سرمایه داری در ایران دستشان  خالی شده و  این امر به عمیق شدن مبارزه علیه حکومت اسلامی و نظام سرمایه می انجامد.

 بطورکلی تشدید تضادهای درونی بالائی ها که این باربطورمستقیم پای سپاه به آن واردشده است، وبا تهدید به خونریزی وپرونده سازی وتصفیه و دستگیری و هم چنین افشاگری های بزرگی علیه هردوطرف وکلیت نظام همراه است، بویژه با توجه به  "انتخابات" پیشارو وگره خوردگی آن با دعوا برسرتقسیم قدرت وهم چنین تحت تأثیر تحولات منطقه وازجمله بحران سوریه ، یک باردیگر چشم انداز احتمال سرریزشدن بحران،ریزش های تازه درونی حاکمیت وخیزش های بزرگ مطرح می شود. بی تردید فعال گشتن وسرریزشدن همزمان چندین تضاد مهم، می تواند حامل فرصت های مهمی برای خیزش  وپیشروی مجدد جنبش باشد.روشن است که جنبش انقلابی تنها می تواند با ایستادن روی پای خود و پای فشردن برمطالبات مستقل خویش و درراستای مبارزه علیه کلیت نظام و کانون اصلی آن ولایت فقیه ازفرصت های محتمل ناشی ازاین شکاف بهره برداری مثبت نماید وبرعمق آنها بیفزاید.

درهم آمیزی بحران سیاسی و اقتصادی مبارزه جاری برای نان و آزادی را دامن میزند و بویژه کارگران و لایه های تهیدست جامعه رابیش از پیش  به میدان مبارزه روزمره و گسترده میکشاند. بر بستر این مبارزات ، جوانان و زنان که در مبارزات خیابانی  نقش برجسته داشتند، در اشکال رو به رشد جنبش های اجتماعی نیز همچنان خواهند درخشید. آنان در صف مزد و حقوق بگیران،در صف بیکاران ، در صف زنان خانه دار، در صف دانشجویان ،در صف اقلیتهای ملی و مذهبی ،...حضور دارند و آگاهی و  نوآوری و رزمندگی  و برابری طلبی را در مبارزات متنوع اجتماعی بارور میکنند. این مبارزات با تاکید بر مطالبات جاری و استفاده از اشکال  متنوع  مبارزه میتواند پایه های جنبش را گسترده تر سازد و بخش های کمتر فعال مردم را نیز بتدریج به عرصه مبارزه کلان سیاسی بکشاند. در این چشم انداز ضرورت  پر کردن شکاف مبارزه برای نان و آزادی بیش از پیش برجسته میشود و شرایط مساعدتری برای فعالیت و  باروری گفتمان ضد سرمایه داری  مبتنی بر پیوند مبارزه برای  آزادی و برابری  در همه عرصه های زندگی  و رهایی انسان از سلطه " سرمایه " فراهم میگردد .     

 همانگونه که تجربه شکست انقلاب بهمن نشان داده است، مهمترین خطردرونی برای یک جنبش انقلابی،غلبه روحیه "همه باهم" یعنی تجمع توده وارمردم حول یک رهبر و گفتمان بیگانه با ماهیت پیشرونده جنبش  وادغام ومنفعل ساختن سایرگرایشات درزیرچتر وهژمونی آن گفتمان است .برای فایق آمدن بر این خطر ،لازم است جریانات وجنبش های مدافع آزادی و برابری اجتماعی در صفی مستقل ومتمایزدرمتن  جنبش عمومی ضد استبدادی حضورداشته  و مطالبات ضد استبدادی را با مطالبات پایه ای اردوی کار و زحمت وجنبش های اجتماعی مختلف  گره بزنند. تنها از این طریق است که میتوان موقعیت گفتمان سوسیالیستی  و مبارزه برای نان و آزادی را  دربرابر گفتمان اصلاح طلبی و  لیبرالی، تقویت کرد.

-درشرایط کنونی مهمترین مساله، سازمان یابی  پایگاه اجتماعی متعلق به این گفتمان وایجاد هماهنگی بین تمامی نیروها وعناصرپراکنده آن است. با توجه به تجارب گذشته جنبش ایران وهم چنین تجارب ودستاورهای جنبش های جهانی ، آن چه به نظر مهم میرسد عبارت است از : شکل گیری هرچه بیشتر شبکه های واقعی و مجازی جوانان و فعالان جنبش و تقویت هماهنگی آنها ؛ گسترش و تقویت این گونه شبکه ها و انواع مختلف ارتباطات در همه صفوف جنبش ازجمله در میان لایه های مختلف مزد و حقوق بگیران ، بیکاران ، دانشجویان و زنان و مردم تحت ستم ملی و ......؛ ایجاد و تقویت رسانه های مستفل و کارآ بویژه در خارح کشور و بالاخره تلاش برای تنظیم و دسته بندی مطالبات هم اکنون موجود جنبش های متنوع اجتماعی و اهداف و جهت گیری عمومی آنها برای مطرح کردن در وسیع ترین سطح در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و بحث و گفتگو درباره آنها.

3 ــ سازمان ما که خود را جزیی از جنبش بزرگ و متنوع  نیروی  کار و زحمت میداند  که  برای خود رهانی و ساختن دنیای دیگر که در آن شکوفائی آزاد هر فرد شرط شکوفائی  آزاد همگان باشد، از همین امروز مبارزه میکند ، جنبش انقلابی جاری در ایران  را که تا همین جا دستاوردهای بزرگ و نازدودنی به بار آورده ،و هم زمان و هم زبان با انبوه کارگران و زحمتکشان مردم منطقه وجهان  فعالیت انقلابی علیه دیکتاتورها و نظم سرمایه را در دستور کار قرار داده است ، فرصتی  گرانبها  برای راه پیمایی به سوی خودحکومتی مردم و درهم شکستن نظام سرمایه داری  میداند.ما حضور فعال در جنبش های اجتماعی موجود را با دفاع از رنگارنگی و پلورالیسم این جنبش ها و پشتیبانی از خواستهای دموکراتیک،لائیک  و برابری طلبانه سیاسی،اجتماعی ، اقتصادی را که در بطن مبارزات کارگران ، زنان ، جوانان ، دانشجویان ، ملیتهای تحت ستم ،روشنفکران و هنرمندان وازطریق تعمیق مطالبات هم اکنون موجود، زائیده و پرورده میشود ، وظیفه تعطیل ناپذیر خود میدانیم .

  ما در این فرصت کم نظیر در تاریخ مبارزاتی کشورمان ، برآنیم که به اتفاق همه آنانی که علیه سرمایه داری و برای آزادی ورهائی سیاسی واقتصادی  و برای کمونیسم  مبارزه میکنند همراه شده و بر بستر جنبش واقعی مردم برای تقویت گفتمان ضد سرمایه داری و تقویت صفوف سوسیالیستی ، متحدانه  در مبارزه برای آزادی و رهایی شریک شویم .

تجربه نشان داده است که شکل گیری جنبش اتحاد هواداران سوسیالیسم ، جدا ازبستر جنبش های اجتماعی ــ طبقاتی غیر ممکن است و در بهترین حالت  به اتحاد ناپایدار چند فرقه تبدیل میشود.برای انجام آن باید همکاری نیروها و گرایشات متنوع متعلق به گفتمان آزادی و سوسیالیسم بر بستر مبارزه واقعی جنبش های اجتماعی ومطالبات آن  ، پذیرش تنوع و چند صدایی  و تأکید بر اشتراکات و دیالوگ در زمینه اختلافات  و از نظر سازمانی پرهیز از هژمونی طلبی ،تاکید بر سازمان یابی از پائین با دخالت مستقیم و مشارکتی همه آحاد  شرکت کننده در تمامی امورو کاربست شیوه هماهنگ کردن فعالیتها با توافق و بدور از هر گونه سلسله مراتب راه گشای  این اتحاد بوده و درعین حال شکل دهنده  آن مناسبات اجتماعی است  که این مبارزه در پی آنست .

2011-07-15     -   24-04-1390